فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

جابه‌جا شدن جزئی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تکان جزئی خوردن

فونتیک فارسی

jaabejaa shodan joz'i
فعل لازم

to budge

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

سنگ آن‌قدر سنگین بود که با یک فشار نمی توانست به اندازه‌ای جزئی جابه‌جا شود.

The rock was too heavy to budge with a push.

به نظر می‌رسید که فیل عظیم‌الجثه از جای خود به اندازه‌ای جزئی جابه‌جا نشد.

The huge elephant seemed impossible to budge from its spot.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جابه‌جا شدن جزئی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جابه‌جا شدن جزئی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جابه‌جا شدن جزئی

لغات نزدیک جابه‌جا شدن جزئی

پیشنهاد بهبود معانی